سلام به وبلاگ محمد رسول الله خوش آمدید

مشخصات بلاگ
سلام به وبلاگ محمد رسول الله خوش آمدید
بایگانی
نویسندگان

۱۹ مطلب توسط «محمدعلی ستارزاده» ثبت شده است

«کلش آف کلنز» که به یکی از پرطرفدار‌ترین بازی‌های رایانه‌ای در میان جوانان و خانواده‌های ایرانی تبدیل شده است، علاوه بر ایجاد حداقل 20 آسیب مخرب در حوزه روانشناسی یک بازی اعتیاد آور و مخرب شناخته شده است.

به عقیده صاحبنظران، سیاستگذاران و روانشناسان بازی «جنگ قبایل» نه تنها با آموزه‌های اخلاقی، دینی و فرهنگی سرزمین ایران سنخیتی ندارد، بلکه روحیه تخریب گری را تقویت کرده و زمینه بی‌قراری و استرس را در افراد به‌وجود می‌آورد. روانشناسان ضمن هشدار جدی به خانواده‌ها «جنگ قبایل» را جنگ با تمام مفاهیم متعالی و زیبای انسانی در زندگی بر شمردند.

به عقیده دکتر علی اکبر ارجمند نیا – روانشناس تربیتی و دانشیار دانشگاه تهران، این بازی برخلاف بازی‌های رایانه‌ای که تا پیش از این معمول بود و به صورت انفرادی انجام می‌شد، معمولاً به صورت اشتراکی انجام می‌شود اگرچه که می‌توان به صورت انفرادی نیز به بازی کلش آف کلنز پرداخت. از این رو این بازی هم مضرات بازی‌های رایانه‌ای فردی و هم مضرات بازی‌های رایانه‌ای گروهی را به همراه خواهد داشت. 

20 آسیب جدی بازی کلش آف کلنز

گذشته از این افراد از گروه‌های سنی مختلف همبازی یکدیگر می‌شوند در حالی که امکان دارد یک کودک نداند همبازی یک فرد بزرگسال شده که از لحاظ سنی اختلاف فاحشی با او دارد به همین دلیل احتمال بروز آسیب در افراد افزایش پیدا می‌کند. ارجمند نیا با اشاره به این موضوع افزود: این بازی که در بین کودکان، نوجوانان، بزرگسالان و زن و مرد به محبوبیت رسیده است، به داخل خانواده‌ها نفوذ و به همین دلیل در اکثر موارد، زمینه مشکلات و ناراحتی‌های بی‌شماری را پدیدار کرده است.

جالب این است که در طراحی این بازی فنون روانشناسی بخوبی رعایت شده است تا به این ترتیب افراد بیشتری مجذوب آن شوند، به گونه‌ای که افراد با غرق شدن در این بازی، با تقویت کننده‌های کاذب و غیرانسانی روبه رو می‌شوند و آن دسته از افرادی که نمی‌توانند این نیازها را در عالم واقع برآورده کنند بهترین فرصت را پیدا می‌کنند تا به این واسطه امتیاز بگیرند.

وی در ادامه به امکان ارسال پیام در این بازی اشاره کرد و گفت: «کلش آف کلنز» در قالب یک شبکه اجتماعی نیز ایفای نقش می‌کند چراکه امکان ارسال پیام در فرآیند این بازی فراهم شده است تا بازی‌کنندگان در خصوص بازی تبادل نظر کرده یا به گفت‌و‌گو بپردازند این در حالی است که در اکثر موارد مشاهده شده افراد از این امکانات برای صحبت کردن در مورد مسائل خارج از بازی استفاده می‌کنند به گونه‌ای که پیام‌های غیر مرتبط با بازی رد و بدل شده و باعث می‌شود این ویژگی از بازی به یک تهدید تبدیل و از این طریق احتمال آسیب‌های متعدد افزایش پیدا کند.

آسیب‌های پنهان


اخبار و مطالعات حکایت از این دارد، یک پنجم کاربران بازی‌های رایانه‌ای در تمام دنیا، ایرانیان هستند. به این معنا که کشور ایران با وجود سهیم بودن یک درصد از جمعیت دنیا، 20 درصد از کاربران بازی‌های رایانه‌ای را به خود اختصاص داده است که البته بخش عمده‌ای از این جمعیت مشغول بازی کلش آف کلنز هستند. 

دکتر ارجمند نیا ضمن بیان این نکته مهم و قابل تأمل، خاطرنشان کرد: متأسفانه در این بازی فردی موفق‌تر است که توانایی تخریب بیشتر داشته باشد، درست نقطه مقابل آن خصوصیتی که می‌توان برای یک انسان موفق و سالم از لحاظ روحی و جسمی در نظر گرفت. در این بازی روحیه برتری‌جویی و تخریب گری به گونه‌ای قوت می‌گیرد که جان سایرین بی‌ارزش خواهدشد زیرا فرد اجازه کشتن سربازان خود را پیدا می‌کند.

ضمن اینکه تخریب کردن مساوی با کسب غنیمت و امتیاز بیشتر است، موفقیت مساوی با بالا رفتن سطح بازی و پذیرفتن سطح بالاتر مساوی با تخریب بیشتر است.

علاوه بر این تأسف بیشتر آنجا است که هر چه سطح موفقیت فرد بازی‌کننده بالاتر می‌رود بر میزان استرس و اضطراب او افزوده می‌شود زیرا ولع و هیجان بیشتری برای ادامه بازی و رسیدن به مراحل بالاتر پیدا می‌کند به گونه‌ای که اکثر فعالان بازی «کلش آف کلنز» معتقدند در مراحل پایین‌تر راحت‌تر می‌توان از این بازی صرف نظر کرد، اما هرچه به مراحل بالاتر نزدیک می‌شوند، قدرت انصراف از ادامه بازی را از دست خواهند داد. 

در طول این بازی مخرب، فرد تلاش می‌کند از قلعه خود محافظت کرده ضمن اینکه به تخریب قلعه‌های اطراف خود بپردازد و با تخریب بیشتر به غنایم بیشتری دست پیدا کند در حالی که در جامعه انسانی و به دور از فضای مجازی، نوعدوستی شرط موفقیت و پیشرفت و کسب آرامش در زندگی خواهد بود.

 یکی دیگر از ویژگی‌های بازی «کلش آف کلنز» این است که علاوه بر سپری کردن وقت و زمان برای رسیدن به مراحل بالاتر، می‌توان با پرداخت هزینه‌ای مشخص، در مدت زمان کوتاهی به مرحله مد نظر کاربر، راه پیدا کرد که به عقیده دکتر ارجمند نیا، در هر دو مورد،  فرد بازنده است چراکه در انتخاب اول وقت گران قیمت خود را از دست می‌دهد و در انتخاب دوم، پولی که برای به دست آمدن آن زحمت کشیده، به هدر می‌دهد. ضمن اینکه متأسفانه فرد هنگام بازی متوجه آسیب‌هایی که به جان می‌خرد نیست و در این توهم به سر می‌برد که در حال پیشرفت است و همین نیاز به پیشرفت است که باعث می‌شود، این بازی پر آسیب را ادامه دهد.

در این بازی بشدت اعتیاد آور و وقت گیر، سطح خودآگاهی کاهش پیدا کرده و به همین دلیل متوجه گذر زمان و کاری که انجام داده نیست، (معمولاً خطاهای افراد در نتیجه بی‌قراری، خستگی و نداشتن خود آگاهی سر می‌زند) چراکه بواسطه بازی کلش آف کلنز بی‌قرار، خسته و دچار نبود خود آگاهی می‌شود. به همین دلیل است که بسیاری از والدین اظهار می‌کنند، فرزند شان با اینکه ساعت‌ها مشغول بازی بوده است ولی تصور می‌کند کمتر از 30 دقیقه سرگرم بوده است.

همچنین آنچه در سایر بازی‌ها وجود نداشته و جز و  مضرات بازی «جنگ قبایل» به حساب می‌آید این است که در سایر بازی‌های رایانه‌ای، شروع و شروع مجدد بازی در اختیار کاربر است در حالی که در این بازی شروع مجدد بازی به اختیار فرد نیست زیرا بازی از سوی سایرین در حال انجام است و هر لحظه امکان حمله آنها وجود دارد به همین دلیل است که گلایه بسیاری از مراجعه‌کنندگان به مراکز مشاوره، بیدار شدن ناگهانی همسرشان در نیمه‌های شب برای شروع مجدد بازی است.

در «کلش آف کلنز» همه کاربران باید تخریب کنند و بی‌رحم باشند به همین دلیل است که در روند این بازی ضعیف ترها، زودتر مورد آسیب قرار می‌گیرند (همان اصلی که در قانون جنگل حکمفرما است) از این رو افراد وارد شده به فضای بازی، مدام نگران این هستند که قلعه شان مورد دستبرد قرار نگیرد. به همین دلیل نمی‌توان پذیرفت این بازی مخرب و نگران‌کننده که برای آن هیچ محدودیتی وجود ندارد با تمام ابعاد منفی، بی‌نظمی‌ها و مشکلاتی که بواسطه آن ایجاد می‌شود،

برای پر کردن اوقات فراغت افراد طراحی شده است. از این رو روابط اجتماعی افراد بویژه کودکان و نوجوانان را مختل می‌کند، به گونه‌ای که در دوست‌یابی هایشان چندان موفق نخواهند بود، ضمن اینکه دانش‌آموزان و حتی دانشجویان با افت تحصیلی فاحش مواجه شده‌اند.

شعاع نگرانی‌ها


هر فرد در هر گروه سنی باید یکسری ویژگی‌ها را در خود نهادینه کند و از پس مسئولیت‌های مختلف بر آید، در حالی که این قبیل بازی‌ها افراد را از آموزش مهارت‌ها و انجام مسئولیت‌ها باز می‌دارد. 

به گفته دکتر علی اکبر ارجمند نیا، «کلش آف کلنز» نمونه بارزی از این بازی‌ها است که تنها به گروه خاصی از افراد آسیب وارد نمی‌کند زیرا همه گروه‌های سنی در شمار طرفداران آن هستند و به همین واسطه هر کدام از این گروه‌ها با آسیب‌های خاص خود مواجه می‌شوند، به عنوان مثال کودکان در مرحله رشد قرار دارند و لازم است به مهارت‌های اجتماعی تجهیز شوند و بازی‌های انفرادی، گروهی و حرکتی و فیزیکی انجام دهند، چراکه کودک سرشار از انرژی است و باید این انرژی را تخلیه کند و همواره شاد و پر نشاط باشد، در حالی که با آلوده شدن به بازی «کلش آف کلنز» از سپری کردن وقت به منظور آموزش مفاهیم پایه‌ای و اصولی باز می‌ماند و به جای تجربه عینی، تجربه مجازی کسب می‌کند که آسیب رسان است و جنبه‌های رشدیافتگی کودک را مختل می‌کند.

وی در خصوص آسیب‌های ناشی از بازی «جنگ قبایل» در سنین نوجوانی گفت: عمده‌ترین انتظار از یک نوجوان هویت‌یابی و شناخت خود است. نسل جدید که به هیج عنوان هویت عاریه‌ای را نمی‌طلبد، به دنبال یافتن هویتی است که با تعامل و جست و جو به دست آمده باشد و بدیهی است در رویارویی با یک محصول وارداتی که در شرایط حساس هویت‌یابی به او عرضه شده است، تبعاتی بسیار منفی را دریافت و هدفی غیراز آن چیزی که در نظر داشت رصد خواهد کرد زیرا بواسطه این بازی پر آسیب، بر اغتشاش، حواس پرتی، نگرانی، بی‌حوصلگی، آشفتگی‌های هیجانی و تمام فاکتورهایی که خاص دوره بحرانی نوجوانی است، افزوده می‌شود.

وی اظهار کرد: بزرگسالان سالم هم آنهایی خواهند بود که از عهده تکالیف فردی و اجتماعی خود بخوبی برآیند و به نوعی باری از دوش جامعه بردارند در حالی که با کمال تأسف، محبوبیت این بازی مخرب در ادارات هم نفوذ کرده است و بسیاری از کارمندان مشغول این بازی هستند که بی‌قراری و اضطراب حاصل از آن وظایف کاری ‌آنها را تحت تأثیر قرار می‌دهد. 

کانون متزلزل شده بسیاری از خانواده‌ها بواسطه این بازی نگران‌کننده نیز حائز اهمیت است چراکه نهاد خانواده برای به آرامش رسیدن و فراهم‌سازی فضای روانی مناسب نیازمند وقت گذاشتن همه اعضا است در حالی که این بازی از اعضای خانواده، شخصیت‌هایی در خود تنیده می‌سازد، به ساختار خانواده و دایره مسئولیت‌های پدر ومادر خدشه وارد می‌کند و در نهایت به سردی روابط میان زوجین می‌انجامد. متأسفانه در پاره‌ای از موارد دیده شده تمام اعضای خانواده به انجام این بازی می‌پردازند که دور از انتظار نیست آسیب‌های کلش آف‌کلنز که هم معلول و هم علت است به پیکره خانواده تزریق شود.

راهکارها


این بازی به گونه‌ای طراحی شده که در صورت حمله قبایل دیگر، به کاربران هشدار داده می‌شود بسرعت خود را در جریان بازی قرار دهند و به تخریب بپردازند. دکتر علی اکبر ارجمند نیا توصیه کرد: امکان هشدار دهنده را غیر فعال کنند و یقین داشته باشند هر زمان مانع ضرر شوند، منفعت کسب می‌کنند. 

وی به والدین پیشنهاد کرد از کنار این بازی مخرب به سادگی عبور نکنند و به هر ترتیبی شده سعی کنند فرزندان خود را از آن دور کنند. البته انتظار این را داشته باشند که نتوانند به سادگی از پس این کار برآیند، زیرا باید به خاطر داشته باشند اعتیاد به این بازی درست مانند اعتیاد به مواد مخدر عمل می‌کند و فرد معتاد به تنهایی قادر به نجات و بیرون کشیدن خود از ورطه تباهی نیست و نیاز‌مند کمک اطرافیان خواهد بود.

  • محمدعلی ستارزاده
در مورد موسیقی، نظرات ضد و نقیض داده شده است؛ بعضی معتقدند موسیقی اثرات مخرب و مخدر دارد و اثر سوئی روی روح و روان می گذارد. بعضی دیگر می گویند موسیقی مثل دارو است و برای مثال در درمان بیماری هایی مثل آلزایمر مفید است؛ کدام گروه حق را می گویند؟ لطفا کاملا توضیح دهید.

دقت شما در موضوعی که زندگی امروز را تا حد زیادی فراگرفته است، به جاست. از اینکه در افزایش آگاهی های خود، به ما اعتماد نمودید، متشکریم.
همانگونه که می دانید، از بدو خلقت انسان، نیازهای متنوعی (اعم از جسمی و روانی) با او همراه بوده که برای برآورده ساختن این نیازها و سازگاری با محیطش به ابزارهایی نیاز داشته است. هنر به عنوان یکی از وسایل اولیه سازگاری بشر در خدمت نیازهای کمال جویی و زیبا طلبی و از طرف دیگر، آرامبخش ناراحتی ها و سختی های زندگی او بوده است. موسیقی، شکلی از هنر است که احساس، عاطفه، ادراک و شناخت انسان را بدون نیاز به تکلم و زبان منتقل می کند. استفاده بشر از موسیقی، امری آسان و قابل دسترس بوده است، چون ریتم و ملودی، به عنوان دو رکن اساسی موسیقی، در سرشت انسان وجود داشته و از طرفی آواگری ها و حرکات ریتمیک نیز نیازی به تکلم نداشته است. از این رو در بیشتر قبایل ابتدایی مراسم و آیین های مختلف موسیقیایی که وسیله ای برای ابراز همبستگی جمعی و از بین بردن ترس ها و غم ها و ایجاد آرامش و شادی و اراده در بین افراد قبیله بوده برگزار می شده است.
موسیقی زبان آرزوها، انتظار ها و عواطف بشری است و هر قوم و ملتی بر حسب ویژگی های عاطفی و فرهنگی خود، موسیقی خاصی دارد. با درک موسیقی، عواطف زیبا، همدردی و تفاهم بیشتر قلبی میسر خواهد شد.
درباره گرایش به آهنگ های دلنشین می توان گفت: چنین گرایشی طبیعی است و نیاز پاسخگویی را می طلبد. اما باید دانست چگونگی پاسخگویی به غرایز ابتدایی و نیازهای درونی تا میزانی مشترک میان تمامی اقوام و فرهنگ ها و پیروان ادیان است. تفاوت از آنجا آغاز می شود که برای رفع این نیاز درونی و مشترک، نوشیدنی های متنوع پیشنهاد می شود. اینجاست که نظریه های انسان شناختی و فاکتورهای اقتصادی , سیاسی , فرهنگی رخ می نماید و کنش ها و واکنش ها بروز می کند. پیچیدگی ها و ابهام ها آنگاه فزونی می یابد که در عصر ارتباطات و دهکده جهانی، تنوع پاسخگویی به نیازها بسیار فراوان می شود و پاسخگویی به نیاز اصیل و طبیعی بدون عوارض جانبی و ضرر، کاری بس دشوار می باشد و تلاش همگانی را برای انتخاب صحیح و یا پیدا کردن جایگزین می طلبد.
امروزه یکی از کارکردهای مثبت موسیقی، کمک به درمان برخی آسیب های جسمی و روانی است. شاید تا کنون مطالبی در روزنامه ها، مجلات، محل کارتان یا در بین مردم درباره موسیقی درمانی خوانده یا شنیده باشید. از ابتدای تاریخ، بشر از موسیقی برای شفای بیماران استفاده می کرده است. برای مثال؛ ریتم طبل ها در مراسم شفابخش جادوگران و درمان گران نقش مهمی داشته است.
ارسطو و افلاطون نیز از موسیقی به عنوان روشی برای درمان استفاده می کردند. ارسطو می گوید: از موسیقی می توان در بسیاری از شئون زندگی، تربیت، سرگرمی، درمان، خوشگذرانی و تعدیل احساسات و عواطف استفاده کرد. (منتهی تصریح می کند که گرچه پر کردن اوقات فراغت، امری لازم است، لیکن باید با نوعی از موسیقی مفید و تعالی بخش پر شود).
از آن زمان به بعد رگه‌هایی از استفاده از اصوات و آهنگها برای درمان بیماریهای مختلف بکار رفته است. اما در قرن بیستم فکر رسمی استفاده از موسیقی برای درمان مصدومین جنگ جهانی اول آغاز شد و هر چند استفاده از این روش درمانی با مشکلاتی همراه بود که با قدم هایی که برداشته شد، بتدریج این شاخه درمانی تکامل یافت و انجمن های متعددی تشکیل گردید. بطوری که در سال 1944 اولین برنامه آموزش موسیقی درمانی در جهان در دانشگاه میشیگان آغاز شد.
در سال 1950 انجمن موسیقی درمانی آغاز به کار کرد. در سال 1971 انجمن موسیقی درمانی آمریکا یا AAMT آغاز به کار کرد. در سال 1985 فدراسیون جهانی موسیقی درمانی در سطح بین المللی به ثبت رسید. انجمن موسیقی درمانی ایرانی با اهداف بالا بردن سطح آگاهی افراد از فرآیند موسیقی درمانی و فواید آن و بالا بردن امکانات تخصصی برای استفاده از این شیوه درمانی فعالیت خود را آغاز کرده است. محورهای اصلی برنامه‌های موسیقی درمانی شامل شنیدن موسیقی متناسب و آرام بخش و نواختن موسیقی در گروههای منظم و یا انفرادی، خواندن آوازها ، ترانه‌های فردی و یا گروهی می‌باشد.( daneshnameh.roshd.ir شبکه ملی مدارس ایران (دفتر توسعه فناوری اطلاعات آموزشی وزارت آموزش و پرورش )
در موسیقی درمانی با استفاده از موسیقی، که یک رسانه هنری خلاق است، به افراد دارای مشکلات گوناگون، به منظور دستیابی به بهداشت روانی و جسمی آنان کمک می شود. موسیقی درمانی در درمان افرادی که ناتوانی های مختلفی از جمله عقب ماندگی ذهنی، تأخیر یافتگی رشدی، معلولیت جسمی، بیماری روانی و... داشته اند، به طور موفقیت آمیزی جواب داده است.
امروزه از تأثیر و فواید موسیقی در مراحل مختلف رشد و زندگی انسان (از دوره جنینی تا سالمندی) گیاهان و جانوران سخن به میان می آید، و از تغییرات آن بر روی سیستم های حسی حرکتی، هیجانی-عاطفی، ترشح غدد، هوشیاری و آگاهی و شناخت فرد بحث می شود.
تحقیقات انجام شده ، نشان می‌دهد که موسیقى به میزان قابل توجهى در تسکین درد و تقلیل وضعیت بحرانى بیمارانى که در بخش آى.سى.یو بسترى بوده‌اند، تأثیر داشته است. سامانه اعصاب انسان به محرکهاى موزیکال پاسخ مثبت می‌دهد و عملا موسیقى در تغییر حالت بیماران مؤثر است. استفاده از موسیقى باعث آرامش روحى ، بهبود وضعیت ذهنى ، کاهش اثرات استرس هاى وارده می‌شود و به افراد در برقرارى ارتباط ، اتحاد و تطابق کمک می‌کند. موسیقی قادر است زمان بهبودی بیماران را تسریع کند، همانطور که بیماران مثبت اندیش بسیار سریعتر از بیماران منفی گرا معالجه و درمان می شوند. البته موسیقی را نباید به عنوان اصلی ترین وسیله درمانی برای درد در نظر گرفت، بلکه باید همراه با راه اصلی درمان به گوش بیمار برسد تا به بهبودی او کمک کرده و آن را تسریع بخشد.
البته دانشمندان بر این عقیده اند که هر موسیقی و آهنگی مناسب فرد نیست، بلکه هر انسان موسیقی متناسب با خود و ارگانیک خود دارد که با آن احساس آرامش می کند و غیر آن، جز تخریب جسم و روان او را بدنبال ندارد.
بیان این نکته لازم است که کارکرد موسیقی در درمان، محدوده خاص زمانی و کاربردی دارد و استفاده بلند مدت و بی پروای آهنگهای مختلف بویژه آهنگهای پرتنش و هیجانی، مورد تجویز هیچ درمانگری نیست.

پرسشگر گرامی، تأثیرات منفی موسیقی نیز از نگاه دانشمندان مخفی نمانده است. در ادامه به بخشهایی از این آراء و نگاه دین به موسیقی می پردازیم.
تأثیرات موسیقى بر عقل‏
شأن و ویژگى عقل آن است که «معتدل» و «متین» باشد. یعنى با حفظِ استوارى و پختگى‏اش بتواند از چاشنى‏هاى لذت و سرور، نشاط و تلاش بهره‏مند باشد؛ اما در این میان، موسیقى آن چنان یکه‏تاز میدان لذّت و نشاط، خیال و تحریک و احساس می شود که آدمى دچار حالتِ «طَرب» مى‏شود. «طَرب» تأثیرى است فوق‏العاده! با محوریت موسیقى. این «تأثیر فوق‏العاده» باعثِ کاهش یا سلبِ جدّیّت عقل مى‏شود، و این پیشامد، باعث مى‏شود که عقل از محاسبات جدّى، دقیق و واقع‏بینانه به دور بیفتد. جوانى که موسیقى‏گرا و «طَرب‏خواه» است براى زدودنِ افسردگى‏اش، دُکمه ضبط صوت را حرکت مى‏دهد تا یکى دیگر برایش بخواند و بنوازد تا او «خوش» باشد! اما جوانِ معقول، آن گاه که در خود افسردگى مشاهده کند سعى در شناختِ عوامل پژمردگى مى‏کند تا با یافتِ آن علت‏ها، عوامل خوشىِ ماندگار یا معقول را در خود فراهم سازد. جوانِ موسیقى‏گرا، براى تحریک و برانگیختن احساس، به درمان‏هاى مجازى و آنى روى مى‏آورد. این چنین کسى که خواسته‏اش را در «موسیقى» مى‏بیند هیچ وقت به خودش، به عقلش و به اراده‏اش این زحمت را نمى‏دهد تا ببیند و بفهمد که کجاى زندگى را اشتباه محاسبه کرده و چه سنگى مقابل راهش است. آیا دوستِ ناباب او را به افسردگى کشانده؟ یا سستى در انجامِ وظایفِ دینى و الهى او را به افسردگى کشانیده؟ پس «موسیقى، عقل را به خواب مى‏برد!» یک شعار و شعر نیست. یک قانون است. یک حقیقت است و براى فهم حقائق باید چشم گشود نه اینکه چشم‏ها را بست. موسیقى عقل را به خواب مى‏برد، یعنى باعثِ اشتغالِ آدمى به امورى مى‏شود که کم‏کم باعثِ غفلت از خود، نیازها، علل و درمان‏ها مى‏شود. شما دردى دارید که درمانش تنها با اراده و تغییر شرایط ممکن است. ولى وقتى مى‏بینى نوار موسیقى آن را حلّ کرده، دیگر آن را درمانِ دردت مى‏بینى و دیگر هیچ! اینجاست که آن درد همچنان عمق و شدّت پیدا مى‏کند و شما بیشتر به نوار رو مى‏آورید ... و این روند تا آنجا ادامه مى‏یابد که از آهنگ‏هاى معمولى به تند و غربى و شرقى‏اش رو مى‏کنى.

تأثیرات موسیقى بر احساس
براى روشن شدنِ بیشتر این قسمت ، با هم سخنانِ «موراى شافِر»، نویسنده، شاعر و آهنگساز کانادائى را مى‏خوانیم:
«تقریباً هیچ صدایى در جهانِ مدرن نیست که به طور مصنوعى ایجاد نشده باشد و در تملّک کسى نباشد، مثلِ موسیقى، بوق اتومبیل و سر و صداى کارگاه‏هاى ساختمانى ... و این صداهاى مصنوعى به تعبیرى برآیندِ خواست و اراده‏ گروه‏هایى خاص‏اند که مى‏خواهند اراده‏شان را اقشار دیگر جامعه تحمّل کنند... و در این هجوم بى‏امانِ صدا و فریاد و بوق، مجالى براى اندیشیدن و آرامش ذهن و فراغتِ تن و روان باقى نمى‏ماند». اینک خود قضاوت کنید که با این وجود دیگر چه شباهتى میان طبیعت و صداى مصنوعىِ موسیقى وجود خواهد داشت تا در نتیجه موسیقى، پلى باشد میانِ انسان و طبیعت؟! در ادامه گفته‏هاى وى آمده: «... از آن زمان که انسان دشت‏هاى وسیع و پهناور را به سوى کلان‏ شهرهاى پرجمعیت ترک گفت، و از آن هنگام که صداى زنگ ساعت جاى آواز خروس و صداى باد و باران را گرفت و صداى کارخانه جاىِ صداى آواز پرندگان را اشغال کرده و ما به جاى تسلیم شدن به چرت‏زدن‏هاى طبیعى با ضرب آهنگِ شتابناکِ زندگى شهرى خو کردیم، تمدّنى بنا نهاده شد که در آن فاصله بسیار کم انسان‏ها با یکدیگر خطر بروز اختلاف‏ها را افزایش داده است». این آهنگساز و شاعر و نویسنده، در ادامه سخنانش به پوچى و دور از واقعیتِ پاک بودنِ صداها و عدمِ ارتباطشان با طبیعت، مى‏پردازد و مى‏گوید: «آن چه براى ما ضرورى است، مراسمى است آرام و بى‏هیاهو که در آن جماعت گرد آمده لحظاتى زیبا را با هم سپرى کنند، بى‏آنکه براى بیان احساساتِ خود به شیوه‏هاى منحط یا ویرانگر متوسل شوند». دقت کنید و ببینید که چرا آنها که مى‏گویند «موسیقى روح را پالایش مى‏کند» و «موسیقى یک ضرورت است» و «موسیقى رازگویى و نیایش انسانِ خاکى با خداست» آن قدر که با «تار» و «سه تار» انس دارند، آیا با قرآن و مناجات و طبیعت مأنوس هستند؟ چرا از خدا سؤال نمى‏کنند که براى نزدیکى و رسیدن به تو (عرفان) از چه راهى بیاییم؟ و آیا اساساً خدا این حق را ندارد که بگوید از چه راهى مى‏توانید به من نزدیک شوید؟ چرا به خدا، عملاً این حق را نمى‏دهند که حال و هواى مصنوعى برخاسته از موسیقى را عرفانى و آرامش‏آور نداند؟ بلى، ما منکر نیستیم که موسیقى آن چنان دل و روح را مى‏لرزاند که اشک جارى مى‏شود. ولى بحث اینجاست که این حالت، چقدر مورد تأئید خداست؟ چرا مى‏خواهیم «حالت مجازى و مصنوعى» را به جاى «حالت حقیقى و معنادار» حساب کنید؟ در ادامه گفته‏هاى آهنگساز و شاعرِ کانادایى به این موضوع پرداخته شده: «... توجه به آن چه هنگامِ اجراى کنسرت‏هاى موسیقى کلاسیک در غرب مى‏گذرد، خالى از فایده نیست. آن چه در این کنسرت‏ها بسیار تعجب‏برانگیز است، جماعت شنونده‏اى‏اند که حاضرند نفس را در سینه حبس کرده و به اصواتى که هوا را به ارتعاش درآورده، گوش بسپارند. شاید این نهایتِ موفقیت در اجراى یک قطعه موسیقى باشد. اما باید یادآور شد که چنین سکوتى بیشتر از عادت ناشى مى‏شود تا از قدرتِ زیبایى». جهتِ شناخت و فهم فزون‏تر این کلام، به ادامه گفته‏هاى «موراى شافر» (آهنگساز و شاعر کانادایى) توجه فرمائید : شافِر پس از آنکه تأثیر عادت و تلقین در توجّه به موسیقى را علّتِ نهفته در رازِ گوش‏سپارى شنوندگانِ کنسرت‏ها مى‏داند، اضافه مى‏کند که: «من بارها از خود پرسیده‏ام آیا ممکن نیست که شبیه چنین مراسمى را در موقعیت‏هاى دیگرى مثلاً گوش سپارى مشترک به آواز پرندگان و یا جشن‏هاى تابستانى برپا کرد؟»( روزنامه اطلاعات، چهارشنبه، 2 آبان 1380، صفحه 5)
آرى! این است تنها گوشه‏اى از معناى این سخن ما که: «موسیقى‏گرایى نوعى تحریف و تغییرسازى است در حسّ زیبایى‏خواهى و ایجاد دگرگونى در ذائقه روحى و روانى بشر».

تأثیر موسیقى بر سیستم اعصاب
دانشمندان علم «فیزیولوژى»، دستگاه عصبى انسان را به دو قسمت تقسیم کرده‏اند :
1. سلسله اعصاب ارتباطى : شاملِ ستون مرکزى عصبى و نخاع، نیمکره‏هاى مغز، اَعصاب محیطى.
2. سلسله اعصاب نباتى : شامل سیستم سمپاتیک و پاراسمپاتیک.
وقتى که از خارج تحریکاتى بر روى اَعصاب شروع مى‏شود اعصاب سمپاتیک و یا پاراسمپاتیک به میزان تحریکات خارجى وارده تعادل از دست مى‏دهند. بدیهى است هر اندازه بین این دو سیستم عصبى، فاصله‏ها بیشتر شود به همان اندازه نیز نگرانى‏هاى روانى و اغتشاشات فزون‏تر مى‏گردد. و از جمله علل و عوامل تحریکاتِ خارجى، ارتعاشاتِ موسیقى است. موسیقى وقتى که با آهنگ‏هاى نشاط انگیز یا نوارهاى حزن‏آور همراه گردد (مخصوصاً اگر با ارتعاشاتِ عجیب و غریب سمفونیک اجراء گردد) به طور مسلّم تعادل لازمى را که بایستى بین دو دسته عصب نامبرده وجود داشته باشد را بر هم مى‏زند و در نتیجه اصولِ حساس زندگى (اعم از هضم، جذب، دفع، ترشحات، ضربات قلب و وضعِ فشار مایعات بدن مثل خون و...). را مختل ساخته و رفته رفته شخص را به گرفتارى‏ها و امراضى نزدیک مى‏سازد که طب جدید با تمامِ پیشرفت‏هایش نمى‏تواند آسیب‏هاى پیش آمده را درمان کند. مثل اغتشاشاتِ فکرى، اَمراض روانى (افسردگى‏ها و حتى بى‏خیالى‏ها)، سکته‏هاى قلبى و مغزى ( تأثیر موسیقى بر روان و اعصاب، صص 3، 6، 26 و 92 به بعد). پروفسور «ولف آدلر» استاد دانشگاه کلمبیا ثابت کرده که: بهترین و دل‏کش‏ترین نوارهاى موسیقى، شوم‏ترین آثار را روى دستگاه اعصاب انسان باقى مى‏گذارد، مخصوصا اگر هوا گرم باشد این تأثیر مخرب، شدیدتر مى‏شود. «توجه دقیق به بیوگرافى مشاهیر موسیقى جهان نشان مى‏دهد که در دوران عمر به تدریج دچار ناراحتى‏هاى روحى گردیده‏اند و عده‏اى نیز مبتلا به بیمارى‏ شده‏اند. چنان که هنگام نواختن موسیقى درجه فشار خونشان بالا رفته و دچار سکته ناگهانى شده‏اند( همان).
از آن چه گفته شد، چنین به دست مى‏آید که هر نوع موسیقى، به ویژه آهنگ‏هاى احساس برانگیز، تحریکاتى در اعصاب «سمپاتیک» و «پاراسمپاتیک» به وجود مى‏آورد که در نتیجه، تعادلِ این اعصاب به هم خورده و انسان دچار ضعف اعصاب مى‏گردد. آن چه مهم است اینکه ضعف اعصاب نیز، خود امراضِ دیگرى از قبیل: اختلالِ حواس، پریشانى، جنون، ثقل سامعه (سنگینى گوش)، نابینایى، سل و... به وجود مى‏آورد. البته تصور نکنید که مشکل در همین چند مورد اختلال یاد شده خلاصه مى‏گردد. دکتر «الکسیس کارل»، زیست شناس و فیزیولوژیست فرانسوى مى‏نویسد: «کاهش عمومىِ هوش و نیروى عقل، از تأثیر الکل و سرانجام از بى‏نظمى در عادت ناشى مى‏شود؛ و بدون تردید سینما و رادیو در این بحران فکرى سهیم‏اند». موسیقى نه تنها در شنوندگان اثرات منفى بر جاى گذاشته، بلکه در نوازندگان نیز تأثیرات خطرناکى داشته است. اخبار و گزارشات زیر تنها گوشه‏اى از واقعیت است :
در ایالتِ «لتیل راک» آمریکا، جوانى که پیانو یاد مى‏گرفت، نغمات موسیقى چنان در روح آن جوان هیجان ایجاد کرد که بدون دلیل از جاى برخاست و با 19 ضربه چاقو، معلم خود را از پاى درآورد (روزنامه اطلاعات، شماره 9622).
«باخ»، موسیقى‏دانِ اتریشى، به اختلال حواس و کورى گرفتار شد. «فردریک هندل»، موسیقى‏دان آلمانى و «ماریا آلنا» خواننده ایتالیایى و «موریس راول» نوازنده فرانسوى، هر سه به نابینایى مبتلا شدند. «موتزارت» و «شوین» (دو موسیقى‏دان مشهور) به ضعف قوا و سل دچار گردیدند. «شوبرت»، «واکتر»، «دوکونیسى» و «مندلسن» به اختلالاتِ عصبى، پریشان فکرى و کشمکش‏هاى روحى مبتلا گردیدند. «شومان» و «دووراک» گرفتار ضعف اعصاب شدید و سرانجام دیوانگى شدند. «بتهون» در سى سالگى کاملاً ناشنوا شد و پس از ضعف اعصاب، دیوانه گردید.

تأثیر موسیقى بر اخلاق و عرفان
اگر این اصل عقلایی را بپذیریم که همه ابزارها و وسایل، باید طوری انتخاب و استفاده شوند که رهرو را به مقصد و کمال برساند، با توجه به قرار داشتن دین اسلام در اوج حقانیت عقلی و تاریخی، باید گفت بهترین و معتبرترین منابع برای شناخت اینکه چه چیزی برای انسان کمال آور است و او را به خدا می رساند، قرآن کریم و روایات است. از آموزه های اسلامی استفاده می شود که ایمان، تقوی و عمل صالح و مانند آن انسان را به کمال و قرب الهی می رساند، ولی هرگز نداریم که انسان می تواند با موسیقی این مسیر را طی کند و به خدا برسد! البته نمی خواهیم بگوییم موسیقی هیچ گونه تاثیر مثبتی نمی تواند ایجاد کند، گاهی برخی موسیقی های می توانند تاثیر های مثبتی ایجاد کنند مانند اینکه به انسان در برخی لحظاب آرامش می دهد، ولی اینکه انسان با موسیقی بیش از دیگر راهها به خدا می رسد، حرف درستی نیست.اگر این گونه بود پیامبران بیش از دیگران از این راه استفاده می کردند.
با توجه به اینکه جنبه ملکوتى و ماوراى طبیعى در همه نفوس انسانى یکى است؛ چرا این همه اختلاف در نغمه‏ها و نواهاى موسیقى اقوام و ملل وجود دارد؟! این اختلاف به حدّى است که گاهى بعضى از موسیقى‏هاى یک جامعه، براى دیگران نفرت‏انگیز و موجب ناراحتى عصبى مى‏شود. این حقیقت، بهترین شاهد است که تأثرات، عواطف و هیجان‏هایى که به وسیله موسیقى برانگیخته مى‏شود، مربوط به ذات و نفس انسانى نیست که همه در آن مساویند! حتى یک انسان در موقعیت و حالات روانى گوناگون، تأثرات و هیجان‏هاى مختلفى در مقابل یک نوع موسیقى از خود نشان مى‏دهد. بنابراین از آنجا که موسیقى ریشه در جنبه روحانى، معنوى و ماورایى انسان ندارد، نمى‏تواند مدد رسان سلوک عرفانى باشد که در حوزه ملکوتى و جنبه معنوى آدمى و ما بعدالطبیعى او جاى دارد. علاوه بر آنکه اگر موسیقى موجب تعالى روح و معنوى انسان مى‏شد، باید هرکس که بیشتر با آن سروکار دارد، معنوى‏تر و داراى مقام و منزلت ملکوتى بیشتر باشد و حال آنکه واقع، خلاف این موضوع را ثابت مى‏کند.
گفتنى است: «معنى گرایى» نفوس آدمى، ریشه‏اى فطرى دارد و به وسیله عبادت‏ها، خیرات، اعمال نیک، انجام دادن تکالیف و ریاضت معقول نفس - که همگى جزء فعالیت به شمار مى‏روند نه انفعال - به فعلیت مى‏رسد، نه با موسیقى که نخست هشیارى را از نفس بر مى‏کند و آن گاه او را در اختیار ضرب‏ها، فواصل، کمیت‏ها و کیفیت‏هاى خویش مى‏نهد.
ناگفته نماند، مقصود از موسیقى در مباحث یاد شده، موسیقى رایج در میان بشر است؛ نه موسیقى و نغمه‏اى که در طبیعت نهفته و نهان است. البتّه نغمه‏اى که با فطرت آدمى عجین است، مى‏تواند آدمى را به یاد حقیقت خویش، جایگاه خود و معبود خویش بیندازد؛ همان نغمه‏هاى داودى که دل مشتاقان را به حرکت و جنب و جوش وا مى‏داشت. بله اگر موسیقى بتواند حکایتگر آن نغمه‏هاى الهى باشد، قادر خواهد بود که مددکار سالک باشد.
پرسشگر محترم، در پایان بحث، کلماتی از رهبر فرزانه انقلاب را به عنوان مرجعی دینی تقدیم می نماییم : «ببینید، موسیقى اگر انسان را به بیکارگى و ابتذال و بى‏حالى و واخوردگى از واقعیتهاى زندگى و امثال اینها بکشاند، این موسیقى، موسیقى حلال نیست؛ موسیقى حرام است. موسیقى اگر چنانچه انسان را از معنویت، از خدا و از ذکر غافل کند، این موسیقى حرام است. موسیقى اگر انسان را به گناه و شهوت رانى تشویق کند، این موسیقى حرام است؛ از نظر اسلام این است. موسیقى اگر این خصوصیات مضر و موجب حرمت را نداشته باشد، البته آن‏وقت حرام نیست. اینهایى را که من گفتم، بعضى از آنها در موسیقى بى‏کلام و در سازهاست؛ بعضى هم حتى در کلمات است. یعنى ممکن است فرضاً یک موسیقى ساده‏ بى‏ضررى را اجرا کنند، لیکن شعرى که در این موسیقى خوانده مى‏شود، شعر گمراه کننده‏ اى باشد؛ شعر تشویق کننده‏ به بى‏بندوبارى، به ولنگارى، به شهوت رانى، به غفلت و این‏طور چیزها باشد، آن وقت حرام مى‏شود. بنابراین، آن چیزى که شاخص حرمت و حلیت در موسیقى است و نظر شریف امام هم در اواخر حیات مبارکشان - که آن نظریه را در باب موسیقى دادند - به همین مطلب بود، این است. موسیقى لهوى داریم ممکن است موسیقى - به اصطلاح فقهى‏اش - موسیقى لهوى باشد. «لهو» یعنى غفلت، یعنى دور شدن از ذکر خدا، دور شدن از معنویت؛ دور شدن از واقعیتهاى زندگى؛ دور شدن از کار و تلاش و فرو غلتیدن در ابتذال و بى‏بندوبارى. این موسیقى مى‏شود حرام. اگر این با کیفیت اجرا حاصل بشود، اگر با کلام حاصل بشود؛ فرقى نمى‏کند. بنابراین، مرز موسیقى حرام و حلال، عبارت از ایرانى بودن، سنتى بودن، قدیمى بودن، کلاسیک بودن، غربى بودن یا شرقى بودن نیست؛ «مرز» آن چیزى است که من عرض کردم».

جهت کسب آگاهی های بیشتر در این مورد می توانید از منابع زیر بهره بگیرید :
کتب :
1. تفسیر نمونه، ج 17، ص13، 19، 24، 25 و 26
2. مضرات موسیقى، سید احمد خاتمى، نشر قرآن قم
3. تأثیر موسیقی بر اعصاب و روان (شامل نظریات دانشمندان دنیا)
4. موسیقى از دیدگاه فلسفى و روانى، استاد علامه محمد تقى جعفرى

مقالاتی که می توانید در مورد تأثیرات مثبت موسیقی مطالعه نمایید :
1. موسیقی درمانی در درمان پارکینسون و آلزایمر
مجلات : هنر » مقام موسیقایی » بهمن 1384 - شماره 46
نویسنده: قایمی، پروین
2. افسردگی را با موسیقی درمان کن
مجلات : روان‌شناسی و علوم تربیتی » روانشناسی جامعه » اردیبهشت 1384 - شماره 22
نویسنده: جودیت ترنر - مترجم: یدالله وند، منیره
3. بررسی اثر موسیقی درمانگری بر علائم بیماران روان گسیخته
نویسنده: زاده محمدی علی,حیدری محمود,مجدتیموری محمد
مجله روانشناسی پاییز 1380؛ 5
4. بررسی تاثیر موسیقی درمانگری فعال بر کاهش اختلالات رفتاری و عاطفی کودکان بی سرپرست و بد سرپرست
نویسنده: زاده محمدی علی,ملک خسروی غفار,صدرالسادات سیدجلال الدین,بیرشک بهروز
مجله روانشناسی تابستان 1385; 10
5. بررسی تاثیر موسیقی درمانگری فعال و فعل پذیر با استفاده از نغمه های ایرانی و غربی بر افسردگی نوجوانان
نویسنده: صدیقی ارفعی فریبرز,آزادفلاح پرویز، فتحی آشتیانی علی، رسول زاده طباطبایی سیدکاظم
مجله روانشناسی پاییز 1382؛ 7
6. تاثیر دو روش غیر دارویی (آرام سازی پیشرونده عضلانی و موسیقی درمانی) بر میزان درد بیماران سرطانی
نویسنده: شبان مرضیه، رسول زاده نسرین، مهران عباس، مرادعلیزاده فرناز
مجله حیات پاییز 1385؛ 12
7. تاثیر روشهای موسیقی درمانی و تن آرامی بر اضطراب بیماران بستری در بخش مراقبت های ویژه قلبی
نویسنده: سیاوش وهایی یداله
مجله روانپزشکی و روانشناسی بالینی ایران (اندیشه و رفتار) زمستان 1381; 8
8. تاثیر موسیقی بر درد فاز فعال مرحله اول زایمان زنان نخست زا
نویسنده: صفدری قندهاری حسین,صالحیان تهمینه، کاظمیان افسانه، فروزنده نسرین، صفرزاده آمنه، حسن پوردهکردی علی
مجله دانشگاه علوم پزشکی شهرکرد زمستان1371، ش65
9.تعیین تاثیر موسیقی درمانی بر میزان اضطراب، درد، تهوع و علایم حیاتی بیماران تحت جراحی سزارین در بیمارستان دکتر شریعتی اصفهان در سال 1385
نویسنده: رفیعیان زهرا، آذربرزین مهرداد,صفاری فرد سیامک
فصلنامه علوم پزشکی دانشگاه آزاد اسلامی بهار 1388، 19
10. مقایسه تاثیر دو روش تمرین های تنفسی و موسیقی برای کاهش درد ناشی از رگ گیری هنگام تجویز خون
نویسنده: اسماعیلی کتایون، ایران فر شیرین، افکاری بهجت، عباسی پروین، صادقی شکوه
مجله بهبود تابستان 1387; 12

  • محمدعلی ستارزاده

تعدادی حدیث در این زمینه تقدیم می شود:
ـ رسولُ اللّهِ(ص): أوَّلُ مَن یَدخُلُ الجَنّةَ مِن خَلقِ اللّهِ الفُقَراءُ. (کنز العمّال: ۱۶۶۳۶)
پیامبر خدا(ص): نخستین خلق خدا که وارد بهشت مى شوند فقیرانند.

ـ عنه(ص): أوَّلُ مَن یَدخُلُ الجَنّةَ شَهیدٌ و عَبدٌ أحسنَ عِبادةَ ربِّهِ. (تنبیه الخواطر: ۱/ ۵۷)
پیامبر خدا(ص): نخستین کسى که داخل بهشت مى شود شهید است و بنده اى که پروردگارش را نیکو عبادت کرده باشد.

ـ عنه(ص): ثلاثةٌ أوَّلُ مَن یَدخُلُ الجَنّةَ: الشَّهیدُ فی سبیلِ اللّهِ، و المَمْلوکُ لَم یَشغَلْهُ رِقُّهُ عَن طاعةِ رَبّهِ، و فَقیرٌ ذو عِیالٍ مُتَعفِّفٌ. (تنبیه الخواطر: ۲/ ۱۲۱)
پیامبر خدا(ص): سه گروه پیش از همه وارد بهشت مى شوند: شهید در راه خدا، برده اى که بردگى اش او را از طاعت خداوندگارش باز نداشته است و تهیدستِ عیالوارِ خویشتندار.

ـ عنه(ص) لعلیٍّ(ع): إنَّ أوَّلَ أربَعةٍ یَدْخُلونَ الجَنّةَ: أنا و أنتَ و الحَسنُ و الحُسینُ. (المعجم الکبیر: ۱/ ۳۱۹/ ۹۵۰)
پیامبر خدا(ص) به على(ع) فرمود: نخستین چهار نفرى که وارد بهشت مى شوند من هستم و تو و حسن و حسین.

ـ عنه(ص): إنَّ أوَّلَ ثُلّةٍ تَدْخُلُ الجَنّةَ لَفُقَراءُ المُهاجِرینَ الّذین یُتَّقى بهِمُ المَکارِهُ. (مسند ابن حنبل: ۲/ ۵۷۲/ ۶۵۸۲)
پیامبر خدا(ص): نخستین گروهى که وارد بهشت مى شوند، تهیدستانِ مهاجرى هستند که بلایا و سختیها با وجود آنان دفع مى شود.

ـ الإمامُ علیٌّ(ع): قالَ لی رسولُ اللّهِ(ص): أنتَ أوَّلُ مَن یَدخُلُ الجَنّةَ، فقلتُ: یا رسولَ اللّهِ أدخُلُها قَبلَکَ؟! قالَ: نَعَم، إنّکَ صاحِبُ لِوائی فی الآخِرَة کما أنّکَ صاحِبُ لِوائی فی الدُّنیا، و حَامِلُ اللِّواء هُو المُتَقدِّمُ. (علل الشرائع: ۱۷۳/ ۱)
امام على(ع): رسول خدا(ص) به من فرمود: تو نخستین کسى هستى که وارد بهشت مى شود. عرض کردم: اى رسول خدا! آیا پیش از شما وارد بهشت مى شوم؟! فرمود: آرى، [زیرا] تو پرچمدار من در آخرتى، همچنان که در دنیا پرچمدار من هستى و پرچمدار، پیشرو است.

ـ عنه(ع): لَقد سَبقَ إلى جَنّاتِ عَدْنٍ أقْوامٌ ما کانوا أکْثرَ النّاسِ لا صَوما و لا صَلاةً و لا حَجّا و لا اعْتِمارا، و لکنَّهُم عَقَلوا عنِ اللّهِ مَواعِظَهُ. (تنبیه الخواطر: ۲/ ۲۱۳)
امام على(ع): مردمانى به سوى بهشتهاى جاویدان پیشى گرفته اند که از دیگران نه بیشتر روزه مى گرفتند، نه بیشتر نماز مى گزاردند و نه بیشتر حج و عمره مى رفتند؛ بلکه چون اندرزهاى خدا را دریافتند و پذیرفتند [به بهشت مى روند].

ـ الإمامُ الباقرُ(ع): أوَّلُ أهْلِ الجَنّةِ دُخولًا إلى الجَنّةِ أهْلُ المَعروفِ. (الأمالی للصدوق: ۳۲۶/ ۳۸۳)
امام باقر(ع): نخستین وارد شوندگان به بهشت، نیکوکارانند.

  • محمدعلی ستارزاده